- دیگر شدن
- عوض شدن
معنی دیگر شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدل شدن، عوض شدن، مبدل گشتن
بتاخیر افتادن
رنگ دیگر، جور دیگر طور دیگر نوع دیگر، سرنگون واژگون، مغشوش مضطرب شوریده
فراهم شدن
بگردش انداختن (مدرسه را دایر کرد)، آباد کردن معمور کردن
آباد و معمور گشتن
ناگهان بهم رسیدن
گرفتار شدن، مبتلا گشتن، به درد و مرض یا امری ناملایم مبتلا شدن
به شخص ناموافق برخورد کردن
به شخص ناموافق برخورد کردن
گرفتار شدن، آغاز شدن زد و خورد، افروخته شدن آتش جنگ و نبرد
دست دادن، فراهم شدن
دچار ویار گردیدن
Diverge
فاصله دار شدن چیز، رانده شدن، خارج شدن
غلبه کردن ظفر یافتن پیروز شدن، مسلط شدن استیلا
کلان سال شدن کهن سال گشتن
مستغنی گشتن، بی نیاز شدن
جسور شدن جرات یافتن
دوست شدن عقد دوستی بستن
стареть
altern
старіти
starzeć się
envelhecer
invecchiare
envejecer
vieillir
verouderen